ای مرا با شور شعر آمیخته
شعر دل نوشته داستان و ...
درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید

پيوندها
زندگی لحظه ای برای با هم بودن
مهدی جان کجایی؟
دنیای دامپزشکی
ردیاب خودرو

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان ای مرا با شور شعر آمیخته و آدرس shoor.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.









ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 51
تعداد نظرات : 14
تعداد آنلاین : 1



فروتل http://www.20store.ir/Marketing.php?wid=42326&Bname=%D9%85%D8%AC%DB%8C%D8%AF+%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86%DB%8C#L5

نويسندگان
شوریده

آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
چهار شنبه 26 بهمن 1390برچسب:, :: 13:3 :: نويسنده : شوریده

نیست یاری تا بگویم راز خویش
ناله پنهان کرده ام در ساز خویش
چنگ اندوهم خدا را زخمه ای
زخمه ای تا برکشم آواز خویش
برلبانم قفل خاموشی زدم
با کلیدی آشنا بازش کنید
کودک دل رنجه ی دست جفاست
با سر انگشت وفا نازش کنید
پر کن این پیمانه را ای هم نفس
پر کن این پیمانه را از خون او
مست مستم کن چنان کز شور می
باز گویم قصه افسون او
رنگ چشمش را چه میپرسی ز من
رنگ چشمش کی مرا پا بند کرد
آتشی کز دیدگانش سر کشید
این دل دیوانه را دربند کرد
از لبانش کی نشان دارم به جان
جز شرار بوسه های دلنشین
بر تنم کی مانده است یادگار
جز فشار بازوان آهنین
من چه میدانم سر انگشتش چه کرد
در میان خرمن گیسوی من
آنقدر دانم که این آشفتگی
زان سبب افتاده اندر موی من
آتشی شد بر دل و جانم گرفت
راهزن شد راه ایمانم گرفت
رفته بود از دست من دامان صبر
چون ز پا افتادم آسمانم گرفت
گم شدم در پهنه صحرای عشق
در شبی چون چهره بختم سیاه
ناگهان بی آنکه بتوانم گریخت
بر سرم بارید باران گناه
مست بودم ‚ مست عشق و مست ناز
مردی آمد قلب سنگم را ربود
بس که رنجم داد و لذت دادمش
ترک او کرد چه می دانم که بود
مستیم از سر پرید ای همنفس
بار دیگر پرکن این پیمانه را
خون بده خون دل آن خودپرست
تا به پایان آرم این افسانه را

فروتل
 
چهار شنبه 26 بهمن 1390برچسب:, :: 8:26 :: نويسنده : شوریده

بسم الله الرحمن الرحیم

مَن طَلَبَنی وَجَدَنی وَ مَن وَجَدَنی عَرَفَنی وَ مَن عَرَفَنی عَشَقَنی وَ مَن عَشَقَنی عَشَقتُهُ وَ مَن عَشَقتُهُ قَتَلتُهُ وَ مَن قَتَلتُهُ فَعَلی دِیَتُه وَ مَن عَلی دِیَتُه وَ اَنَا دِیَتُه

هرکس من را طلب می کند می یابد مرا، و کسیکه مرا یافت می شناسد مرا، و کسیکه من را دوست داشت، عاشق من می شود و کسیکه عاشق من می شود، من عاشق او می شوم و کسیکه من عاشق او بشوم، او را می کشم و کسیکه من او را بکشم، خونبهایش بر من واجب است، پس خون بهای او من هستم.

هدف من از رفتن به جبهه این است که، اولاً به ندای "هل من ناصر ینصرنی" لبیک گفته باشم و امام عزیز و اسلام را یاری کنم و آن وظیفه ای را که امام عزیزمان بارها در پیامها تکرار کرده، که هرکس که قدرت دارد واجب است که به جبهه برود، و من می روم که تا به پیام امام لبیک گفته باشم. آرزوی من پیروزی اسلام و ترویج آن در تمام جهان است و امیدوارم که روزی به یاری رزمندگان، تمام ملتهای زیر سلطه آزاد شوند و صدام بداند که اگر هزاران هزار کشور به او کمک کند او نمی تواند در مقابل نیروی اسلام مقاومت کند. من به جبهه می روم و امید آن دارم که پدر و مادرم ناراحت نباشند، حتی اگر شهید شدم، چون من هدف خود را و راه خود را تعیین کرده ام و امیدوارم که پیروز هم بشوم.

پدر و مادر مهربان من! از زحمات چندین ساله شما متشکرم. من عاشق خدا و امام زمان گشته ام و این عشق هرگز با هیچ مانعی از قلب من بیرون نمی رود، تا اینکه به معشوق خود یعنی «الله» برسم. و بحق که ما می رویم که این حسین زمان و خمینی بت شکن را یاری کنیم و بحق که خداوند به کسانی که در راه او پیکار می کنند پاداش عظیم می بخشد. من برای خدا از مادیات گذشتم و به معنویات فکر کردم، از مال و اموال و پدر و مادر و برادر و خواهر چشم پوشیدم، فقط برای هدفم یعنی الله .....

فروتل
 
دو شنبه 24 بهمن 1390برچسب:, :: 13:33 :: نويسنده : شوریده

سوزم بگدازم

 به تب عشق بمیرم

به تمام حوس دل

موج دریا بریزم

 من دیوانه عاشق

به تمنا به تو آیم

 چه کریمی چه رحیمی تو نگارنده عشقی

بنگارم بنویسم از سر خط نگارش تا ته خط بنویسم

چه اطش دارم و من

 

چه دلم طوفان است  

 

چه قراری به کف دل دادم

تو مرا در دل آغوش رها کن

تو لبانم به لبانت آشنا کن

تا شود برکه بی موج دل من

تا شود سرد این آتش شوریده دل من

 

فروتل
 
دو شنبه 24 بهمن 1390برچسب:, :: 13:7 :: نويسنده : شوریده

یکروز بلند آفتابی
در آبی بیکران دریا
امواج ترا به من رساندند
امواج ترانه بار تنها
چشمان تو رنگ آب بودند
آن دم که ترا در آب دیدم
در غربت آن جهان بی شکل
گویی که ترا بخواب دیدم
از تو تا من سکوت و حیرت
از من تا تو نگاه و تردید
ما را می خواند مرغی از دور
می خواند بباغ سبز خورشید
در ما تب تند بوسه میسوخت
ما تشنه خون شور بودیم
در زورق آبهای لرزان
بازیچه عطر و نور بودیم
می زد ‚ می زد درون دریا
از دلهره فرو کشیدن
امواج ‚ امواج نا شکیبا
در طغیان بهم رسیدن
دستانت را دراز کردی
چون جریان های بی سرانجام
لبهایت با سلام بوسه
ویران گشتند ...
یک لحظه تمام آسمان را
در هاله ای از بلور دیدم
خود را و تو را و زندگی را
در دایره های نور دیدم
گویی که نسیم داغ دوزخ
پیچیده میان گیسوانم
چون قطره ای از طلای سوزان
عشق تو چکید بر لبانم
آنگاه ز دوردست دریا
امواج بسوی ما خزیدند
بی آنکه مرا به خویش آرند
آرام تو را فرو کشیدند
پنداشتم آن زمان که عطری
باز از گل خوابها تراوید
یا دست خیال من تنت را
از مرمر آبها تراشید
پنداشتم آن زمان که رازیست
در زاری و هایهای دریا
شاید که مرا به خویش می خواند
در غربت خود، خدای دریا

فروتل
 
دو شنبه 24 بهمن 1390برچسب:, :: 12:58 :: نويسنده : شوریده

ابوالمؤید بلخی

شاعر و نویسندهٔ ایرانی زادهٔ سدهٔ ۴ ه.ق در بلخ و دوران سامانیان است. اثر اصلی او شاهنامه بزرگ مؤیدی است (به نثر) که شاهنامهٔ بزرگ، شاهنامهٔ مؤیدی و شاهنامهٔ بوالمؤید نیز خوانده می‌شود. تقریباً تمام آثار وی از میان رفته‌است و اطلاع چندانی پیرامون زندگی وی در دست نیست. تاریخ سیستان اثری به نام کتاب گرشاسپ (گرشاسپنامه) از وی نام می‌برد که احتمالاً جزئی از شاهنامهٔ او بوده‌است. همچنین است اخبار نریمان.

وی نخستین کسی است که داستان یوسف و زلیخا را به نظم کشید. اگرچه از اشعار این منظومهٔ او چیزی باقی نمانده، در مقدمه آن چنین آمده است:

دو شاعر که این قصه را گفته‌اند   به هر جای معروف و ننهفته‌اند
یکی بوالمؤید که از بلخ بود   بدانش همی خویشتن را ستود
نخست او بدین در سخن بافتست   بگفتست چون بانگ دریافتست

شاهنامهٔ وی کتابی در شرح تاریخ و داستان‌های ایران قدیم و شامل بسیاری از روایات و داستان‌های ایرانیان از پهلوانان و پادشاهان است که بعداً در دیگر آثار حماسی، از جمله «شاهنامه»ی فردوسی، از آنان سخن گفته شد. قدیم‌ترین کتابی که از این اثر نام برده تاریخ بلعمی است که خود به تاریخ ۳۵۲ نوشته شده است.

عجائب‌البلدان اثر دیگر اوست که در قرن چهارم و اوائل قرن پنجم مشهور بوده و در تاریخ سیستان نیز چند بار از آن یاد شده است.

فروتل
 
پنج شنبه 21 بهمن 1390برچسب:, :: 8:15 :: نويسنده : شوریده



اينجانب محمد حسيني بهشتي، دارنده شناسنامه شماره 13707 از اصفهان وصيت مي کنم به همسرم و فرزندانم و ساير بستگانم که در زندگي بيش از هر چيز به فروغ الهي که در دل انسانهاست اهميت دهند و با ايمان به خداي يکتاي عليم، قدير، سميع، بصير، رحمان و رحيم و پيامبران بزرگوارش و پيروي از خاتم پيامبران و کتابش قرآن و از ائمه معصومين سلام ا... عليهم اجمعين و اهتمام به ذکر و ياد خداي و نماز با حضور قلب، روزه، عبادات ديگر و انفاق و ايثار و صدق و جهاد بي امان در اين راه و حضور پيگير در جماعت و انس با مردم راه سعادت را به روي خود باز گردانند. و وصيت مي کنم که پس از ارتحال من بسوي خدا يک سوم از خانه مسکوني ام در تهران، قلهک، خيابان تورج، کوچه منطقي 8 و 9 و اثاث خانه متعلق به همسرم خانم عزت‌الشريفه مدرس مطلق است و از خداي متعال براي او و فرزندانم سعادت در راه خدا زيستن را خواستارم.

27 رجب 1400 هجري محمد حسيني بهشتي

ما بي شناسنامه نيستيم، ما از مردم جدا نمي باشيم، محل مهر جيره بندي قند و شکر، مهر شرکت در انتخابات رياست جمهوري.
ما بي شناسنامه نيستيم، اولاد زجر کشيده آل عبا، فرزندان زندانهاي بي نام و نشان و حبس ها و دخمه هاي فراموش، ما بي شناسنامه نيستيم اهل قنوتيم، ساکن دهستان نيايش و بچه جنوب عشقيم، کبوتران قباپوشي که بال در خون شهيدان کربلا نهاده ايم و عمري بر شاخه ها مرثيه خوان ذبح بني آدم ، ما از امتزاج دو ايمان بدوي روستائي از تصادم دو عدم ساده بوجود آمده ايم، با هيچ کس هيچ فرقي نداريم و نمازمان را اول وقت مي خوانيم.
ما محصول آن لحظاتي هستيم که خسته از بيل و رنجور از داس خيمه دعائي برافراشته اند، ما ساده‌نشينان کاخ ويرانه فقر و فنائيم. پنجره هائي که روبسوي افق سبز توکل باز مي شوند، ما مثل کتابي در هر گوشه خاک و در هر لحظه از روزگار باز مي شويم و ديگران را از خود باخبر مي کنيم.
ما مثل وضو ساده و پاکيم، عين اقطار بي آلايش و معصوميم، ما را مي‌شود در هر گوشه مسجد پيدا کرد. در هر جنسي جستجو نمود، با هر دردي دريافت، ما مثل تلاوت غمگينيم، مثل تکبير حالت خنجر داريم، و دوستان ما شيران روز و پارسايان شبند، از نوح به بعد تا کربلا و هويزه وتا هويزه حضور داريم، پشت هر سنگي روييده ايم، با هر بوته اي رسيده ايم، بر هر شاخي بر داده ايم، ما در اين آب و خاک سبز مي شويم ما بي شناسنامه نيستيم.

فروتل
 
پنج شنبه 20 بهمن 1390برچسب:, :: 19:13 :: نويسنده : شوریده
زمانه گفت مرا: خشم خویش دار نگاه   کرا زبان نه به بندست پای دربندست
این جهان پاک خواب کردارست   آن شناسد که دلش بیدارست
نیکی او به جایگاه بدست   شادی او به جای تیمارست
چه نشینی بدین جهان هموار؟   که همه کار اونه هموارست
دانش او نه خوب و چهرش خوب   زشت کردار و خوب دیدارست
به خیره برشمرد سیر خورده گرسنه را   چنان که درد کسان بر دگر کسی خوارست
چو پوست روبه ببینی به خان واتگران   بدان که: تهمت او دنبه‌ی به سر کارست
آن صحن چمن، که از دم دی   گفتی: دم گرگ یا پلنگست
اکنون ز بهار مانوی طبع   پرنقش و نگار همچو ژنگست
بر کشتی عمر تکیه کم کن   کین نیل نشیمن نهنگست
مرغ دیدی که بچه زو ببرند؟   چاو چاوان درست چونانست
باز چون بر گرفت پرده ز روی   کروه دندان و پشت چوگانست
آخر هر کس از دو بیرون نیست   یا برآورد نیست، یا زد نیست
نه به آخر همه بفرساید؟   هرکه انجام راست فرسد نیست
چون تیغ به دست آری، مردم نتوان کشت   نزدیک خداوند بدی نیست فرامشت
فروتل
 
پنج شنبه 20 بهمن 1390برچسب:, :: 16:3 :: نويسنده : شوریده

ابوالحسن شهید بن حسین جهودانکی بلخی،

معروف به شهید بلخی، شاعر و متکلم و حکیم پایان سده سوم و چهارم هجری (درگذشت ۳۲۵ هجری قمری) است. او بنا به گفته ابن ندیم فیلسوفی بوده که علاوه بر تألیفاتی که داشته به مناظره با سایر فلاسفه ازجمله زکریای رازی نیز دست می‌یازید. او استاد علوم اوایل(مجموعه معارف یونان) بود. در خط نیز استاد بود و اشعار عربی هم داشت.او از بلخ به چغانیان نزد ابوعلی محتاج رفت. از جمله ممدوحان او نصرابن‌احمد سامانی و ابوعبدالله محمدبن احمد جیهانی وزیر سامانیان را ذکر کرده‌اند. شهید بلخی از پیشگامان شعر فارسی است و مانند رودکی نزد شعرای بعد از خود مورد احترام بوده و او را در ردیف رودکی قرار داده‌اند.

از اشعار او:

اگر غم را چو آتش دود بودی   جهان تاریک ماندی جاودانه
درین گیتی سراسر گر بگردی   خردمندی نیابی شادمانه

امروزه از اشعار وی بیش از صد بیت باقی نمانده است. او به فارسی و عربی شعر سروده است.

فروتل
 
پنج شنبه 20 بهمن 1390برچسب:, :: 11:53 :: نويسنده : شوریده

سم رب الصدیقین
خطاب به فرماندهان و رزمندگان اسلام:
- ما لشگر امام حسینیم، حسین وار هم باید بجنگیم، اگر بخواهیم قبر شش گوشه امام حسین (ع) را در آغوش بگیریم کلامی‌ و دعایی جز این نباید داشته باشیم: «اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد و مماتی ممات محمد و آل محمد.»
- اگر در پیروزی‌ها خودمان را دخیل بدانیم این حجاب است برای ما، این شاید انکار خداست.
- اگر برای خدا جنگ می‌کنید احتیاج ندارد به من و دیگری گزارش کنید. گزارش را نگه دارید برای قیامت. اگر کار برای خداست گفتنش برای چه؟
- در مشکلات است که انسانها آزمایش می‌شوند. صبر پیشه کنید که دنیا فانی است و ما معتقد به معاد هستیم.
- هر چه که می‌کشیم و هر چه که بر سرمان می‌آید از نافرمانی خداست و همه ریشه در عدم رعایت حلال و حرام خدا دارد.
- سهل‌انگاری و سستی در اعمال عبادی تأناثثیر نامطلوبی در پیروزی‌ها دارد.
- همه ما مکلفیم و وظیفه داریم با وجود همه نارسایی‌ها بنا به فرمان رهبری، جنگ را به همین شدت و با منتهای قدرت ادامه بدهیم زیرا ما بنا بر احساس وظیفه شرعی می‌جنگیم نه به قصد پیروزی تنها.
- مطبوعات ما جنگ را درشت می‌نویسد، درست نمی‌نویسد.
- مسأله من تنها جنگ است و در همان جا هم مسأله من حل می‌شود.
- همواره سعی‌مان این باشد که خاطره شهدا را در ذهنمان زنده نگه داریم و شهدا را به عنوان یک الگو در نظر داشته باشیم که شهدا راهشان راه انبیاست و پاسداران واقعی هستند که در این راه شهید شدند.
- من علاقمندم که با بی‌آلایشی تمام، همیشه در میان بسیجی‌ها باشم و به درد دل آنها برسم.
وصیتنامه اول:
... از مردم می‌خواهم که پشتیبان ولایت فقیه باشند، راه شهدای ما راه حق است، اول می‌خواهم که آنها مرا بخشیده و شفاعت مرا در روز جزا کنند و از خدا می‌خواهم که ادامه‌دهنده راه آنها باشم. آنهایی که با بودنشان و زندگی‌شان به ما درس ایثار دادند. با جهادشان درس مقاومت و با رفتنشان درس عشق به ما آموختند. از مسئولین عزیز و مردم حزب‌الهی می‌خواهم که در مقابل آن افرادی که نتوانستند از طریق عقیده، مردم را از انقلاب دور و منحرف کنند و الان در کشور دست به مبارزه دیگری از طریق اشاعه فساد و فحشا و بی‌حجابی زده‌اند در مقابل آنها ایستادگی کنید و با جدیت هر چه تمامتر جلو این فسادها را بگیرید.
وصیت نامه دوم :
استغفرالله، خدایا امان از تاریکی و تنگی و فشار قبر و سوال نکیر و منکر در روز محشر و قیامت، به فریادم برس. خدایا دل شکسته و مضطرم، صاحب پیروزی و موفقیت تو را می‌دانم و بس. و بر تو توکل دارم. خدایا تا زمان عملیات، فاصله زیادی نیست، خدایا به قول امام خمینی [ره] تو فرمانده کل قوا هستی، خودت رزمندگان را پیروز گردان، شر مدام کافر را از سر مسلمین بکن. خدایا! از مال دنیا چیزی جز بدهکاری و گناه ندارم. خدایا! تو خود توبه مرا قبول کن و از فیض عظمای شهادت نصیب و بهره‌مندم ساز و از تو طلب مغفرت و عفو دارم ... می‌دانم در امر بیت المال امانتدار خوبی نبودم و ممکن است زیاده‌روی کرده باشم، خلاصه برایم رد مظالم کنید و آمرزش بخواهید.
و السلام
حسین خرازی - 1/10/1365




فروتل
 
چهار شنبه 19 بهمن 1390برچسب:, :: 11:2 :: نويسنده : شوریده

احمد شاملو

(زادهٔ ۲۱ آذر ۱۳۰۴؛ ۱۲ دسامبر ۱۹۲۵، در خانهٔ شمارهٔ ۱۳۴ خیابان صفی‌علیشاه - در تهران، درگذشتهٔ ۲ مرداد ۱۳۷۹؛ ۲۴ ژوئیه ۲۰۰۰ در شهرک دهکده، فردیس کرج) شاعر، نویسنده، فرهنگ‌نویس، روزنامه‌نگار، پژوهشگر، مترجم ایرانی و از مؤسسان و دبیران کانون نویسندگان ایران در قبل و بعد از انقلاب بود. آرامگاه او در امامزاده طاهر کرج واقع شده است. در دوره‌ای از جوانی شعرهای خود را با تخلص الف. بامداد و الف.صبح منتشر می‌کرد. سرودن شعرهای آزادی‌خواهانه و ضد استبدادی، عنوان شاعر آزادی ایران را برای او به ارمغان آورده است.

فروتل

ادامه مطلب ...
 
چهار شنبه 19 بهمن 1390برچسب:, :: 10:32 :: نويسنده : شوریده

تسلیت ای قلب صبورم

تسلیت

تسلیت ای  آرام جونم

تسلیت

تسلیت باختی هر چه ساختی

تسلیت

تسلیت به آرزو های بر باد رفته

تسلیت

تسلیت برای دل پاره پاره

تسلیت

تسلیت از نامه های پاره

تسلیت

تسلیت به اشکهای دونه دونم

تسلیت

تسلیت به این دل پر خونم

تسلیت

تسلیت به فریاد دلتنگی

تسلیت

تسلیت به

چه ساده بودم که فکر کردم که می مونی

چه ساده بودم

تسلیت به ساده بودنم

تسلیت

تسلیت به دنیای تاریکم

نور رفت عشق رفت گرمای وجود تو رفت

شوریده تسلیت عشق مرد

تسلیت

 

 

فروتل
 
چهار شنبه 19 بهمن 1390برچسب:, :: 9:9 :: نويسنده : شوریده

 

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم


 یا الله، یا محمّد ،‌یا علی یا فاطمه زهرا یا حسن یا حسین

 یا علی یا محمّد یا جعفر یا موسی یا علی یا محمّد یا علی

 یا حسن یا مهدی (عج) و تو ای ولی مان یا روح الله!

 و شما ای پیروان صادق شهیدان.

 خدایا!

 

چگونه وصیت نامه بنویسم در حالی كه سراپا گناه و معصیت، و سراپا تقصیر و نافرمانیم؛ گرچه از رحمت و بخشش تو ناامید نیستم ولی ترسم از این است كه نیامرزیده از دنیا بروم؛ رفتنم خالص نباشد و پذیرفته درگاهت نشوم.

 یا رب! العفو .

 خدایا! نمیرم در حالی كه از ما راضی نباشی.

 ای وای كه سیه روی خواهم بود.

 خدایا! چقدر دوست داشتنی و پرستیدنی هستی!

 هیهات كه نفهمیدم!

 یا اباعبدالله شفاعت.

 

آه چقدر لذّت بخش است انسان آماده باشد برای دیدار ربّش! ولی چه كنم كه تهیدستم. خدایا! تو قبولم كن!

 سلام بر روح خدا، نجات دهنده ما از عصر حاضر، عصر ظلم و ستم ،‌عصر كفر و الحاد، عصر مظلومیت اسلام و پیروان واقعی اش.

 عزیزانم

 اگر شبانه روز شكرگزار خدا باشیم كه نعمت اسلام و امام را به ما عنایت فرموده باز كم است. آگاه باشیم كه سرباز راستین و صادق این نعمت شویم. خطر وسوسه های درونی و دنیا فریبی را شناخته و بر حذر باشیم كه صدق نیت و خلوص در عمل، تنها چاره ساز ماست.

 ای عاشقان اباعبدالله!

 بایستی شهادت را در آغوش گرفت، گونه ها بایستی از حرارت و شوقش سرخ شود و ضربان قلب تندتر بزند؛

 بایستی محتوای فرامین امام را درك و عمل نماییم تا بلكه قدری از تكلیف خود را شكرگزاری به جا آورده باشیم.

 وصیت به مادرم و خواهران و برادران و اهل فامیل؛ بدانید اسلام تنها راه نجات و سعادت ماست، همیشه به یاد خدا باشید و فرامین خدا را عمل كنید. پشتیبان و از ته قلب، مقلّد امام باشید، اهمیت زیاد به دعاها و مجالس یاد اباعبدالله و شهدا بدهید كه راه سعادت و توشه آخرت است. همواره تربیت حسینی و زینبی بیابید و رسالت آنها را رسالت خود بدانید و فرزندان خود را نیز همانگونه تربیت دهید كه سربازانی با ایمان و عاشق شهادت و علمدارانی صالح، وارث حضرت ابوالفضل (ع) برای اسلام به بار آیند. از همه كسانی كه از من رنجیده اند و حقی بر گردن من دارند، طلب بخشش دارم و امیدوارم خداوند مرا با گناهان بسیار، بیامرزد.

 خدایا

 مرا پاكیزه بپذیر.   مهدی باكری

 

فروتل
 
سه شنبه 18 بهمن 1390برچسب:, :: 12:16 :: نويسنده : شوریده



چو در بر رقیب من نشسته ای
به حیرتم که بعد از آن فربیها
تو هم پی فریب من نشسته ای
به چشم خویش دیدم آن شب ای خدا
که جام خود به جام دیگری زدی
چو فال حافظ آن میانه باز شد
تو فال خود به نام دیگری زدی
برو ... برو ... به سوی او مرا چه غم
تو آفتابی ... او زمین ... من آسمان
بر او بتاب ز آنکه من نشسته ام
به ناز روی شانه ستارگان
بر او بتاب ز آنکه گریه میکند
در این میانه قلب من به حال او
کمال عشق باشد این گذشتها
دل تو مال من، تن تو مال او
تو که مرا به پرده ها کشیده ای
چگونه ره نبرده ای به راز من ؟
گذشتم از تن تو زانکه در جهان
تنی نبود مقصد نیاز من
اگر بسویت این چنین دویده ام
به عشق عاشقم نه بر وصال تو
به ظلمت شبان بی فروغ من
خیال عشق خوشتر از خیال تو
کنون که در کنار او نشسته ای
تو و شراب و دولت وصال او
گذشته رفت و آن افسانه کهنه شد
تن تو ماند و عشق بی زوال او


فروتل
 
سه شنبه 18 بهمن 1390برچسب:, :: 9:12 :: نويسنده : شوریده

وصیت نامه دکتر چمران

ای محبوب من، آخر تو مرا نشناختی! زیرا حجب و حیا مانع آن بود که من خود را به تو بنمایانم، یا از عشق سخن برانم یا از سوز درونی خود بازگو کنم… اما من، منی که وصیت می کنم، منی که تو را دوست می دارم… آدم ساده ای نیستم!… من خدای عشق و پرستشم، من نماینده حق و مظهر فداکاری و گذشت و تواضع و فعالیت و مبارزه ام، آتشفشان درون من کافیست که هر دنیایی را بسوزاند، آتش عشق من به حدی است که قادر است هر دل سنگی را آب کند، فداکاری من به اندازه ای است که کمتر کسی در زندگی به آن درجه رسیده است … به سه خصلت ممتاز شده ام:

فروتل

ادامه مطلب ...
 
دو شنبه 17 بهمن 1390برچسب:, :: 18:12 :: نويسنده : شوریده

زندگی شخصی 

ویلیام شکسپیر در ۲۳ آوریل سال ۱۵۶۴ در انگلستان در شهر استراتفورد متولد شد.شهرت شکسپیر به عنوان شاعر، نویسنده، بازیگر و نمایشنامه نویس منحصر به فرد است و برخی او را بزرگترین نمایشنامه نویس تمام دوران می‌دانند اما بسیاری از حقایق زندگی او مبهم است.


فروتل

ادامه مطلب ...
 
دو شنبه 17 بهمن 1390برچسب:, :: 10:0 :: نويسنده : شوریده

چه غریبم در شهر

غریبی که در این شهر پر از کفرو دروغ

رنگ باخته ام

شده ام هم رنگش

شده ام رنگ به رنگ

گاه به سیاهی هم رنگ

گاه به سفیدش یک رنگ

من از اینجا خستم

خسته ام از همه عمری که به باطل سر شد

خسته از آن همه قصری که بساختم بر آب

سیل آمد و بردش هرچه ساخته بودم بر آب

کج بساختم همی

هر چه بنیان کج رفت تا ثریا باطل

من شوریده در در این شهر به باطل رفتم

راه کج بود و به کج راه سیاهی رفتم

فروتل
 
دو شنبه 17 بهمن 1390برچسب:, :: 9:10 :: نويسنده : شوریده

سم الله الرحمن الرحیم
انا لله و انا الیه راجعون
خدایا، خدایا، تو را به جان مهدی(عج) تا انقلاب مهدی(عج) خمینی را نگهدار.
به خدا قسم من از شهدا و خانواده شهدا خجالت می کشم وصیت نامه بنویسم. حال سخنانم را در چند جمله انشاءالله خلاصه می کنم.
خدایا مرگ مرا و فرزندان و همسرم را شهادت قرار بده.
خدایا همسر و فرزندانم را به تو می سپارم.
خدایا من در این دنیا چیزی ندارم، هرچه هست از آن توست.پدر و مادر عزیزم، ما خیلی به این انقلاب بدهکاریم.
عباس بابایی1361/4/22
ماه مبارک رمضان

فروتل
 
یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:, :: 22:29 :: نويسنده : شوریده

شیر

شب آمد مرا وقت غریدن است
 گه كار و هنگام گردیدن است
 به من تنگ كرده جهان جای را
 از این بیشه بیرون كشم پای را
 حرام است خواب
بر آرم تن زردگون زین مغاك
 بغرم بغریدنی هولناك
كه ریزد ز هم كوهساران همه
 بلرزد تن جویباران همه
 نگردند شاد
 نگویند تا شیر خوابیده است
 دو چشم وی امشب نتابیده است
 بترسیده است از خیال ستیز
نهاده ز هنگامه پا در گریز
 نهم پای پیش
منم شیر ،‌سلطان جانوران
 سر دفتر خیل جنگ آوران
 كه تا مادرم در زمانه بزاد
 بغرید و غریدنم یاد داد
 نه نالیدنم
 بپا خاست ،‌برخاستم در زمن
 ز جا جست ، جستم چو او نیز من
 

فروتل

ادامه مطلب ...
 
یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:, :: 19:16 :: نويسنده : شوریده

به نام خدا
نامی که هرگز از وجودم دور نیست و پیوسته با یادش آرزوی وصالش را در سر داشتم.
سلام بر حسین(ع) سالار شهیدان اسوه و اسطوره بشریت.
مادر گرامی و همسر مهربانم پدر و برادران عزیزم!
درود خدا بر شما باد که هرگز مانع حرکتم در راه خدا نشدید.چقدر شماها صبورید.خودتان می دانید که من چقدر به شهیدان عشق می ورزیدم غنچه هایی که(کبوترانی که)همیشه در حال پرواز به سوی ملکوت اعلایند.الگو و اسوه هایی که معتقد به دادن جان برای گرفتن بقا (بقا و حیات ابدی)و نزدیکی با خدای چرا که ان الله اشتری من المومنین.
من نیز در پوست خود نمی گنجم.گمشده ای دارم و خویشتن را د قفس محبوس می بینم و می خواهم از قفس به در آیم.سیمهای خاردار مانعند.من از دنیای ظاهر فریب مادیات و همه آنچه که از خدا بازم می دارد متنفرم(هوای نفس شیطان درون و خالص نشدن)
در طول جنگ برادرانی که در عملیات شهید می شدند از قبل سیمایشان روحانی و نورانی می شد و هر بی طرفی احساس می کرد که نوبت شهادت آن برادر فرا رسیده است.
عزیزانم!این بار دوم است که وصیت نامه می نویسم ولی لیاقت ندارم و معلوم است که هنوز در بند اسارتم هنوز خالص نشده ام و آلوده ام.
از شروع انقلاب در این راه افتادم و پس از پیروزی انقلاب نیز سپاه را پناهگاه خوبی برای مبارزه یافتم ابتدا در گیری با ضد انقلاب و خوانین در منطقه شهرضا (قمشه)و سمیرم سپس شرکت در خوزستان و جریان کروهک ها در خرمشهر پس از آن سفر به سیستان و بلوچستان (چابهار و کنارک)و بعدا حرکت به طرف کردستان دقیقا دو سال در کردستان هستم .مثل این است که دیگر جنگ با من عجین شده است.
خداوند تا کنون لطف زیادی به این سراپا گنه کرده و توفیق مبارزه در راهش را نصیبم کرده است.اکنون من می روم با دنیایی انتظار انتظار وصال و رسیدن به معشوق.ای عزیزان من توجه کنید:
1-اگر خداوند فرزندی نصیبم کرد با اینکه نتوانستم در طول دورانی که همسر انتخاب کردم حتی یک هفته خانه باشم دلم می خواهد او را علی وار تربیت کنید.
همسرم انسان فوق العاده ایست او صبور است و به زینب عشق می ورزد او از تربیت کردن صحیح فرزندم لذت خواهد برد چون راهش را پیدا کرده است .اگر پسر به دنیا آورد اسم او را مهدی و اگر دختر به دنیا آورد اسم او را مریم بگذارید.چون همسرم از این اسم خوشش می آید.
2-امام مظهر صفا پاکی و خلوص و دریایی از معرفت است .فرامین او را مو به مو اجرا کنید تا خداوند از شما راضی باشدزیرا او ولی فقیه است و در نزد خدا ارزش والایی دارد.
3-هر چه پول دارم اول بدهی مکه مرا به پیگیری سپاه تهران (ستاد مرکزی)بدهید و بقیه را همسرم هر طور خواست خرج کند.
4-ملت ما ملت معجزه گر قرن است و من سفارشم به ملت تداوم بخشیدن به راه شهیدان و استعانت به درگاه خداوند است تا این انقلاب را به انقلاب حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وصل نماید و در این تلاش پیگیر مسلما نصر خدا شامل حال مومنین است.
5-از مادر و همه فامیل و همسرم اگر به خاطر من بی تابی کنند راضی نیستم.مرا به خدا بسپارید و صبور و شجاع باشید.
حقیر حاج همت
1361/2/26

فروتل
 
یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:, :: 19:11 :: نويسنده : شوریده

 

فقر  ، همان گرد و خاکی است که بر کتابهای فروش نرفتهء یک کتابفروشی می نشیند ……

فقر ،  تیغه های برنده ماشین بازیافت است ،‌ که روزنامه های برگشتی را خرد میکند ……

فقر ، کتیبهء سه هزار ساله ای است که روی آن یادگاری نوشته اند …..

فقر ، پوست موزی است که از پنجره یک اتومبیل به خیابان انداخته میشود …..

دکتر علی شریعتی

فروتل
 
یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:, :: 19:2 :: نويسنده : شوریده


 


 

لبریزم از موج نومیدی

از فقر و تنگ دستی

زحسرت از تمام آن بالا نشینان شهر که در رفاه و آسایش قوطه ورند

وافسوس می خورم از پشت شیشه های مغازه ها

به لباسهای گرانقیمت که آرزوییست برای من

و می بینم هر شب آن تجملهای بی حاصل

غذاهای رنگارنگ که با نیش تری میهمانی گربه های شهر پر سور می شود

و من مثل گربه های شهر پرسه در سطل زباله می زنم

که شاید قدری فریاد کلاغ دل خود را ساکت کنم

شنیدم کسی می گفت در این شهر پر از نعمت

نیست گرسنه سر به بالین

راست می گفت سیر می شویم از این همه اسراف در سطل زبالها

 و چه می شد اگر از آن اختلاسهای نجومی

سهم من پر توقع سیر، میشد کمی

راست می گفت من سیرم و آنان گشنه

من به قطعه نانی سیر و آنان با آنهمه گشنه

و به این امیدم که مانند آن کودک شکم بر پشت چسبیده نیستم

و خدا را شکر گویم که هست زباله هایی در شهر و من سیرم

شوریده چه داند از دل پر غم من

چه خبر دارد شکم سیر از شکم گشنه من

 

فروتل
 
شنبه 15 بهمن 1390برچسب:, :: 12:46 :: نويسنده : شوریده
آه ای زندگی منم که هنوز
با همه پوچی از تو لبریزم
نه به فکرم که رشته پاره کنم
نه بر آنم که از تو بگریزم
همه ذرات جسم خاکی من
از تو ای شعر گرم در سوزند
آسمانهای صاف را مانند
که لبالب ز باده ی روزند
با هزاران جوانه میخواند
بوته نسترن سرود ترا
هر نسیمی که می وزد در باغ
می رساند به او درود ترا
من ترا در تو جستجو کردم
نه در آن خوابهای رویایی
در دو دست تو سخت کاویدم
پر شدم پر شدم ز زیبایی
پر شدم از ترانه های سیاه
پر شدم از ترانه های سپید
از هزاران شراره های نیاز
از هزاران جرقه های امید
حیف از آن روزها که من با خشم
به تو چون دشمنی نظر کردم
پوچ پنداشتم فریب ترا
ز تو ماندم ترا هدر کردم
غافل از آنکه تو به جایی و من
همچو آبی روان که در گذرم
گمشده در غبار شون زوال
ره تاریک مرگ می سپرم
آه ای زندگی من آینه ام
از تو چشمم پر از نگاه شود
ورنه گر مرگ بنگرد در من
روی آینه ام سیاه شود
عاشقم عاشق ستاره صبح
عاشق ابرهای سرگردان
عاشق روزهای بارانی
عاشق هر چه نام توست بر آن
می مکم با وجود تشنه خویش
خون سوزان لحظه های ترا
آنچنان از تو کام میگیرم
فروتل
 
شنبه 15 بهمن 1390برچسب:, :: 12:2 :: نويسنده : شوریده

 

علی اسفندیاری مشهور به نیما یوشیج

(زاده ۲۱ آبان ۱۲۷۴ خورشیدی در دهکده یوش استان مازندران - درگذشته ۱۳ دی ۱۳۳۸  خورشیدی در شمیران شهر تهران) شاعر معاصر ایرانی است. وی بنیانگذار شعر نو فارسی است.

نیما یوشیج با مجموعه تأثیرگذار افسانه که مانیفست شعر نو فارسی بود، در فضای راکد شعر ایران انقلابی به پا کرد. نیما آگاهانه تمام بنیادها و ساختارهای شعر کهن فارسی را به چالش کشید. شعر نو عنوانی بود که خود نیما بر هنر خویش نهاده بود.تمام جریان‌های اصلی شعر معاصر فارسی مدیون این انقلاب و تحولی هستند که نیما مبدع آن بود.

فروتل

ادامه مطلب ...
 
شنبه 15 بهمن 1390برچسب:, :: 11:36 :: نويسنده : شوریده

 

دلا تا به کی، از در دوست دوری

 

گرفتار دام سرای غروری؟

نه بر دل تو را، از غم دوست،دردی

 

نه بر چهره از خاک آن کوی، گردی

ز گلزار معنی، نه رنگی، نه بویی

 

در این کهنه گنبد، نه هایی، نه هویی

تو را خواب غفلت گرفته است در بر

 

چه خواب گران است، الله اکبر

چرا این چنین عاجز و بی‌نوایی

 

بکن جستجویی، بزن دست و پایی

سوئال علاج، از طبیبان دین کن

 

توسل به ارواح آن طیبین کن

دو دست دعا را برآور، به زاری

 

همی گو به صد عجز و صد خواستاری:

الهی به زهرا، الهی به سبطین

 

که می‌خواندشان، مصطفی قرةالعین

الهی به سجاد، آن معدن علم

 

الهی به باقر، شه کشور حلم

الهی به صادق، امام اعاظم

 

الهی، به اعزاز موسی کاظم

الهی، به شاه رضا، قائد دین

 

به حق تقی، خسرو ملک تمکین

الهی، به نقی، شاه عسکر

 

بدان عسکری کز ملک داشت لشکر

الهی به مهدی که سالار دین است

 

شه پیشوایان اهل یقین است

که بر حال زار بهائی عاصی

 

سر دفتر اهل جرم و معاصی

که در دام نفس و هوی اوفتاده

 

به لهو و لعب، عمر بر باد داده

 

ببخشا و از چاه حرمان بر آرش

 

به بازار محشر، مکن شرمسارش

برون آرش از خجلت رو سیاهی

 

الهی، الهی، الهی، الهی

 

فروتل
 
شنبه 15 بهمن 1390برچسب:, :: 10:36 :: نويسنده : شوریده

سمک عیار رمانی است مشهور و قدیمی به زبان فارسی که در سدهٔ ششم هجری نوشته شده است. داستان‌های این کتاب سه جلدی به دست فرامرز بن خداداد بن عبدالله کاتب ارجانی جمع‌آوری شده است. وی داستان‌ها را از زبان یک راوی به نام صدقهٔ ابوالقاسم فراهم آورده است.

 

فروتل

ادامه مطلب ...
 
جمعه 14 بهمن 1390برچسب:, :: 21:48 :: نويسنده : شوریده

ابوعبدالله جعفربن محمدبن حکیم‌بن عبدالرحمن‌بن آدم رودکی

زاده اواسط قرن سوم هجری قمری از شاعران ایرانی دورهٔ در سدهٔ چهارم هجری قمری است. او استاد شاعران آغاز قرن چهار هجری قمری ایران است. رودکی به روایتی از کودکی نابینا بوده‌است و به‌روایتی بعدها کور شد. او در روستایی به‌نام بَنُج رودک [۱] (در تاجیکستان امروزی) در ناحیه رودک در نزدیکی نخشب و سمرقند به دنیا آمد.رودکی را نخستین شاعر بزرگ پارسی‌گوی و پدر شعر پارسی می‌دانند که به این خاطر است که تا پیش از وی کسی دیوان شعر نداشته‌است و این از نوشته‌های ایرانی عربی نویس هم عصر رودکی- ابوحاتم رازی مسجل می‌گردد.

فروتل

ادامه مطلب ...
 
چهار شنبه 12 بهمن 1390برچسب:مهدی,موعود,عصر و الزمان, :: 18:54 :: نويسنده : شوریده

سلام ای آرام قلبم سلام.

سلام ای تسکین دردم سلام.

سلام ای مهتاب در شب تاریکم سلام.

سلام ای فریاد در همهمه ظلمت سلام.

سلام ای غریب آشنا سلام.

سلام ای روشنایی در ظلمت سلام.

سلام منم غریبه،

غریبه در غربت تو.

غریبه در مظلومیت تو.

غریبه در ندبه در عهد در فرج.

دریابم ای موعود دریابم ای حاسد دریابم ای باسط دریابم ای ...

دریابم ای یوسف گمگشته زهرا.

منم غریبه در غربت جمعه ها.

من شوریده دل من شوریده جان من شوریده حال.

بدامت گرفتار کن ای حافظ الاسرار.

سلام ای عصر و الزمان سلام .

 

فروتل
 
چهار شنبه 12 بهمن 1390برچسب:, :: 9:4 :: نويسنده : شوریده

اي روح ِ مسكين ِ من
كه در كمند ِ اين جسم ِ گناه آلود اسير آمده اي
و سپاهيان ِ طغيان گر ِ نفس، تو را در بند كشيده اند!
 
چرا خويش را از درون مي كاهي و در تنگدستي و حرمان به سر مي بري
و ديوارهاي برون را به رنگ هاي نشاط انگيز و گرانبها آراسته اي؟
 
حيف است چنان خراجي هنگفت
بر چنين اجاره اي كوتاه، كه از خانه ي تن كرده اي
 
آيا اين تن را طعمه ي مار و مور نمي بيني
كه هر چه بر آن بيفزايي، بر ميراث ِ موران خواهد افزود؟
 
اگر پايان ِ قصه ي تن چنين است،
اي روح ِ من،
تو بر زيان ِ تن زيست كن؛
بگذار تا او بكاهد و از اين كاستن بر گنج ِ درون ِ تو بيفزايد.
 
اين ساعات ِ گذران را
كه بر درياي سرمد كفي بيش نيست، بفروش
و بدين بهاي اندك، اقليم ِ ابد را به مـُلك ِ خويش در آور،
 
از درون سير و برخوردار شو،
و بيش از اين ديوار ِ بيرون را به زيب و فر مياراي


و بدين سان مرگ ِ آدمي خوار را خوراك ِ خود ساز؛
كه چون مرگ را در كام فرو بري،
ديگر هراس نيست و بيم ِ فنا نخواهد بود.

شکسپیر

فروتل
 
سه شنبه 11 بهمن 1390برچسب:, :: 19:26 :: نويسنده : شوریده

 

چقدر خنده داره که یک دقیقه خلوت با خدا سخت و طاقت فرساست ولی نود دقیقه دیدن فوتبال مثل برق و باد می گذره !

چقدر خنده داره که صد هزار تومان کمک در راه خدا مبلغ بسیار هنگفتیه، اما وقتی با همون مبلغ به خرید می ریم کم به چشم می آد!
چقدر خنده داره که  وقتی می خوایم دعا کنیم هر چی فکر می کنیم چیزی یادمون نمی آد ولی با دوستمون ساعتها صحبت می کنیم !
چقدر خنده داره که وقتی مسابقه تیم محبوبمون وقتی به وقت اضافه می کشه لذت می بریم ولی فقط کافی مراسم دعا و نیایش طولانی بشه کلی شکوه می کنیم!
چقدر خنده داره که خوندن یک صفحه و یا بخشی از کتاب آسمونی مون سخته ولی ساعتها وقت می زاریم برای خوندن رمان محبوبمون!
چقدر خنده داره که برای با خدا بودن هیچ وقت وقت نداریم ولی برای کارای دیگه یه جوری وقت باز می کنیم!
چقدر خنده داره که میخوایم بدون اینکه به چیزی اعتقاد پیدا کنیم یا کاری در راه خدا انجام بدیم به بهشت هم بریم !
چقدر خنده داره که وقتی جکی را از طریق پیام کوتاه ارسال می کنیم به سرعت برق و باد همه جا را فرا می گیره ولی سخن خدا را وقتی می شنویم دو برابر فکر می کنیم که آیا بفرستی یا نفرستی !

خنده داره اینطور نیست؟

شایدم کمی جای فکر داره؟

 

به کجا چنین شتابان ....

فروتل