دلا تا به کی، از در دوست دوری
|
|
گرفتار دام سرای غروری؟
|
نه بر دل تو را، از غم دوست،دردی
|
|
نه بر چهره از خاک آن کوی، گردی
|
ز گلزار معنی، نه رنگی، نه بویی
|
|
در این کهنه گنبد، نه هایی، نه هویی
|
تو را خواب غفلت گرفته است در بر
|
|
چه خواب گران است، الله اکبر
|
چرا این چنین عاجز و بینوایی
|
|
بکن جستجویی، بزن دست و پایی
|
سوئال علاج، از طبیبان دین کن
|
|
توسل به ارواح آن طیبین کن
|
دو دست دعا را برآور، به زاری
|
|
همی گو به صد عجز و صد خواستاری:
|
الهی به زهرا، الهی به سبطین
|
|
که میخواندشان، مصطفی قرةالعین
|
الهی به سجاد، آن معدن علم
|
|
الهی به باقر، شه کشور حلم
|
الهی به صادق، امام اعاظم
|
|
الهی، به اعزاز موسی کاظم
|
الهی، به شاه رضا، قائد دین
|
|
به حق تقی، خسرو ملک تمکین
|
الهی، به نقی، شاه عسکر
|
|
بدان عسکری کز ملک داشت لشکر
|
الهی به مهدی که سالار دین است
|
|
شه پیشوایان اهل یقین است
|
که بر حال زار بهائی عاصی
|
|
سر دفتر اهل جرم و معاصی
|
که در دام نفس و هوی اوفتاده
|
|
به لهو و لعب، عمر بر باد داده
|